...Dust of time...



اما اونقدر هم ساده نیست ماجرا

و خیلی هم ساده هست ماجرا

وقتی از همه حرف هام اون چیزی رو می شنوی که خودت میخوای بشنوی، دیگه مهم نیست چیزی

تو یادت میره همه چیز

ولی من یادم نمیره. چه خوب ها رو چه بدهاشو 

نه اسم رفیق برام مهمه نه رفاقت

اگه یه طرف این ماجرا منم ، اون طرف ماجرا تویی

ولی تو بخواب خسته شدی

دیگه هیچی مهم نیست

 

× خیلی نرم و مجلسی ، اون با تکست و من با وویس حرف زدیم و گفتم که دیگه همدیگه رو نبینیم 

چه قدر هم خوب و عالی

با اینکه همیشه روزنه برای برگشت به هر رابطه ای هست. اما پیش بینیم اینه که دیگه برگشتی برای من و مریم وجود نداشته باشه. چون هیچ انگیزه ای وجود نداره. اون وابستگی روانیشو از من بریده و توی راه جدید و آدمای جدیده، منم که توی راه خودمم. دنیاهای ما خیلی خیلی باهم فرق داره.


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

. . مجتمع آموزشی باهر . . . وب‌نوشت‌های امیرحسین معیری piroozrayaneh محمدحسین قربانی طرح یاریگران زندگی بچه های آی تی نگار کاشان حامی فیلم و سریال های رو دنیا لرزه! آوای کُر